محل تبلیغات شما

ساعت شش صبح به روال همیشه بیدار میشوی و تپ تپ تپ با دستهای کوچکت میزنی روی شکمم. این اواخر یاد گرفته ای خیلی منقطع ما-ما هم میگویی و من وسط خوابِ هفت پادشاه دلم غنج میرود و پشت به ورِ منطقی دلم که میگوید عادت به بازی توی تخت نکند! بغلت میکنم میکشمت روی دلم و میبوسمت و تو راضی از موفقیت در بیدار کردن من ، مثل همیشه ی زیبایت می خندی.  

آخ که داری میکشی ام شازده کوچولو. این همه دلبری ؟ آن همه برای منی که بین گیر و دار زندگی داشت دلم یادم میرفت؟ خدا را شکر آمدی تا در روز چند ثانیه هم که شده دستم را بگیری و بکشی ام بیرون از این روزمره ی کسل. 

کنارم آرام خوابیده ای و چه حظی میبرم که آغوش من دلخواهت هست و حضورم را به هر کسی حتی بابای عزیزتر از جانش هم ترجیح میدهی این را نشنوند که باز حسودی اش گل نکند. 

میبوسمت پیامبر عشق من. میبوسمت . همینطور آرام که کنارم خوابیده ای . 

تو آخرش مرا میکشی

سه شنبه ها با موری

میخواهی بیایی بیا زلزله

دلم ,هم ,تپ ,ای ,نکند ,میبوسمت ,تپ تپ ,خوابیده ای ,ام بیرون ,شده دستم ,بیرون از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش بازی یورو تراک 2 social harms کتابخانه عمومی حضرت رسول اکرم (ص) تسوج